معنی تصادفی و اتفاقی

حل جدول

تصادفی و اتفاقی

الابختکی


تصادفی

ناگهانی


اتفاقی

ناگهانی

لغت نامه دهخدا

تصادفی

تصادفی. [ت َ دُ] (ص نسبی، ق) ناگهانی. اتفاقی.


اتفاقی

اتفاقی. [اِت ْ ت ِ] (ص نسبی) ناگهانی. غیرمترقب. غیرمنتظر. || مبنی بر اتفاق و وحدت:
کسی کش خرد رهنمون است هرگز
بگیتی ره و رسم صحبت نورزد
که صحبت نفاقی است یا اتفاقی
دل مرد دانا از این هر دو لرزد
اگر خودنفاقیست جان را بکاهد
وگر اتفاقی به هجران نیرزد.
سنائی.

مترادف و متضاد زبان فارسی

تصادفی

اتفاقی، حادثی، غیرمترقبه، تصادفتصادف

فارسی به عربی

تصادفی

حادث عرضی، ظرفی، عرضی، عشوائی، غریب، لونی، مشکوک


اتفاقی

حادث عرضی، صدفه، عادی، عرضی، فرصه، لونی، مشکوک

فرهنگ فارسی هوشیار

اتفاقی

ناگهانی، غیرمترقب

فارسی به ایتالیایی

اتفاقی

per caso

coincidenza

فارسی به آلمانی

تصادفی

Unfall (m), Unfall, Zufall (m), Zufälliges ereignis (n), Zufaellig


اتفاقی

Unfall (m), Unfall, Zufaellig, Zufall (m), Zufälliges ereignis (n)

فرهنگ معین

اتفاقی

(اِ تِّ) [ع - فا.] (ص نسب.) ناگهانی، غیرمنتظره، به ناگهان، غیرمترقب.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

اتفاقی

بختامدانه، بختامدی، گذرانه، ناگهانی، خودبخود، گذری، پیش آمدی، خودبخودی

معادل ابجد

تصادفی و اتفاقی

1183

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری